دسته بندي : <-PostCategory->
تمام خود را
در تو جا گذاشته ام
حالا تو
هم "تو"یی هم "من"
و من خالی از "من"
.
.
.
.
همین که عشق باشد
آن هم در حوالی تو
هر چقدر هم که
زمستان باشد
بهاری ترین هوا
سهم من است
.
.
.
.
شیرین بیانم!
مگر در تو چیست؟!
که وقتی اسانس یاد تو را می ریزم
پای عاشقانه هایم
درمان میکنی همه دردهایم را
و من غرق شیرینی ات می شوم!!
.
.
.
.
این روزها ذهنم جا ندارد
تو از آن لبریز می شوی و
در دلم می ریزی
.
.
.
.
باران می بارد ...
کاش تو باشی و
یک خیابان که
انتها نداشته باشد ...
.
.
.
.
از کلام شیرینت که
عاشقانه می چکد
در دلــم
قند می سایند!
.
.
.
.
چند مرتبه
ذکر بگویم
نام تو را
به نیت عشق
تا آرام بگیرد قلبم
.
.
.
.
حتی با ماسک خیال
نمی توان تنفس کرد
در هوای نبودنت
.
.
.
.
دلم را بردی
حرفی نیست
اما چرا
هوش از سرم؟!
.
.
.
.
دلم در بهشت دستان تو
من در جهنم دوری تو
و این عشق در برزخ انتظار تو
خدا بخیر کند آخرت را
.
.
.
.
دیوار دلم
پر شده از خاطراتی که
قاب گرفته ام
برای روز مبادا
.
.
.
.
پنجره چشمانت
خورشید دنیای من است ...
باز و بسته که می کنی
روز و شب می شود
.
.
.
.
اینجا عشق قندیل می بندد
با این واژه های یخ زده
نگفته بودی
دمای نبودنت زیر صفر است
.
.
.
.
نقطه ی صفر مرزی ست
نگاهت
یک قدم آن طرف
یخ می بندم
بین قطب شمال و جنوب
چشم هایت
.
.
.
.
انگار دنیا خالیست...
مگر تو
چند نفر بودی...؟!!
.
.
.
.
نـَــــه !!!
اِنــگـار ... تـــــو مَـــرد ِ رَفتَــــــــن هَــــــم نیســـتی ...
این بـــار جـــایمــان عَـــوَض !
تــــو بمـــان ؛
مَــن مَـــردانــه می رَوَم ...
مَــردانـه ..
.
.
.
.
شیرینیِ تو
مزه دار می کند
این عشق را
فقط مانده ام چطور
طعمِ تلخِ فاصله را
از آن بگیرم ؟
.
.
.
.
بس است دیگر
تا کی
تا به کجا
می خواهی این دل را
تنگ خودت کنی
.
.
.
.
آسمان دلتنگی ام رنگش را باخته
بیا که من آسمان آبی می خواهم
.
.
.
.
دیریست
بر صندلی داغ تو نشسته ام و
سوالات عشق تمامی ندارد
.
.
.
.
نـگـاهـت که
در نگاهم بند می شود
نفسم بندِ عشق می شودو
پاره می شود
بـنـد دلـم
.
.
.
.
در جهنم تو که
یخ می فروشم
در دلـــــم
بهشت بر پا می شود
.
.
.
.
تمام واحدهای عاشقی را
پاس کرده ام
در دانشگاه عشق تو
عشقی که همچنان
در آن مشروط مانده ام
.
.
.
.
دستم
به عشق نمی رسد
نمیدانم؟!
قد من کوتاه است
یا عشق بلند
.
.
.
.
سردیِ فاصله که
کوران می کند
در این زمستان نبودنت
من می مانم و
این قلب یخی
.
.
.
.
آهنگ نیامدنت را که
سوز می نوازی
از نمکِ نبودنت
دلم شور می زند
این عشق
نمک گیرش کرده است
.
.
.
.
این روزها
کوه به کوه می رسد
این آدمها هستند که
هر چقدر می روند
به هم نمی رسند
نظرات شما عزیزان: