دسته بندي : <-PostCategory->
به حق ساقی کوثروجودت بی بلا باشد
سر دستت علی گیرد نگهدارت خدا باشد
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هرکه گوید دل به دلراه دارد
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
دوستان را یادکردنعار نیست
قیمت کاغذ که صد دینار نیست
دوستان را یاد کن تا زنده ای
بعد مردن دوستیدر کار نیست
تورا می خواستم تا درجوانی
نمیرم از غم بی همزبانی
غم بی همزبانی سوخت جانم
چه می خواهم دگر زینزندگانی؟!
دگر حس شقایق را نداری
هوای قلب عاشق را نداری
واز چشمان خونسرد تو پیداست
کهشور عشق سابق را نداری
گر دلی دارم بدان دردست توست
گر تنی دارم بدان سر مست توست
گر دلم را بشکنی باز هم چه سود
کین دل ساده من پیوست توست
خبر به دورتریننقطه جهان برسد
نخواست او به منٍ خستهٍ بی کمان برسد
شکنجه بیشتر از این کهپیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
خدا داند که من نفرین نمیکنم
نکند به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرمبرود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...
چشم چشم دو ابرو ...... نگاه من به هر سو
پس چرا نیستی پیشم ؟..... نگاه خیس تو کو ؟
گوش گوش دوتا گوش ..... یه دستباز یه آغوش
بیا بگیر قلبمو ..... یادم تورا فراموش
چوب چوب یه گردن ..... جایی نری تو بیمن !
دق می کنم میمیرم ..... اگه دور بشی از من
دست دست دوتا پا ..... یاد تو مونده اینجا
یادت میاد که گفتی ..... بی تو نمیرم هیچ جا
من ؟ من ؟ یه عاشق ..... همون مجنونسابق
****************************************
گفتی که دگر در توچنان حوصله ای نیست
گفتم که مرا دوست نداری گلهای نیست
رفتی و خدا پشت و پناهت بهسلامت
بگذار بسوزد دل من مسئلهای نیست
شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت
بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
دلم در حلقه غمها نشسته
زبانم بسته و سازم شکسته
وجودم پر ز شعر عاشقانه ست
تو را می خواهم و اینها بهانه ست
آسمان وقف نگاهت گل من
مانده ام چشم براهت گل من
هر کجا هستی و باشی گویم
که خدا پشت و پناهت گل من
همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن
قطره قطره می چکم از چشم خود پاکم مکن ...
ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش
با ما چون نیستی باهرکه خواهی یار باش
اگر دریای دل آبیست تویی فانوس زیبایش
اگر آیئنه یک دنیاست تویی مفهوم و معنایش
تو یعنی دسته ای گل را از آن سوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران تو یعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن
تو یعنی روح باران را متین و ساده بوسیدن
و یا در پاسخ یک لطف به روی غنچه خندیدن
اگر چه دوری از اینجا تو یعنی اوج زیبایی
کنارم هستی و هر شب به خوابم باز می آیی
اگر هرگز نمی خوابند دو چشم سرخ و نمناکم
اگر در فکر چشمانت شکسته قلب غمناکم
ولی یادم نخواهد رفت که یاد تو هنوز اینجاست
میان سایه روشن ها دل شیدای من تنهاست
نباید زود می رفتی و از دل کوچ می کردی
افق ها منتظر ماندن که از این راه برگردی
اگر یک آسمان دل را به قسط عشق بردارم
میان عشق و زیبایی تورا من دوست می دارم
نظرات شما عزیزان: